کد مطلب:68618 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:231

در برابر تقاضای ابوبکر و عمر











.

ابوبكر و عمر از هر فرصتی برای تثبیت موقعیت غصبی خود استفاده می كردند و حتی در فكر این بودند كه گاهی غافلگیرانه از امیرالمؤمنین علیه السلام اظهار رضایتی بگیرند تا از آن بعنوان تبلیغ به نفع خود استفاده كنند. روزی ابوبكر با امیرالمؤمنین علیه السلام در كوچه بنی النجار برخورد كرد و فرصت را غنیمت شمرده گفت: یا علی، بخدا قسم اگر كسی كه به او اطمینان داشته باشم شهادت دهد كه تو به خلافت از من سزاوارتری، آن را به تو می سپارم!! حضرت فرمود:

ای ابوبكر، آیا احدی را مطمئن تر از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله سراغ داری؟ آنحضرت در چهار مورد برای من از تو و عمر و عثمان و عده ای از همراهیانت بیعت گرفت كه یكی از آنها روز غدیر در بازگشت از حجة الوداع بود. آن روز همه ی شما گفتید: شنیدیم و اطاعت خدا و رسول را پذیرفتیم. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از شما پرسید: خدا و رسولش بر شما شاهد باشند؟ همگی گفتند: آری، شاهد باشند. حضرت فرمود: پس بر یكدیگر شاهد باشید و حاضرین شما به غائبین برسانند و آنانكه شنیدند به كسانی كه نشنیده اند برسانند. و شما گفتید: قبول كردیم یا رسول اللَّه! سپس همگی برخاستید و به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و به من بخاطر این كرامت خداوند تبریك گفتید. عمر جلو آمد و بر كتف من زد و در حضور شما گفت: خوشا به حال تو ای پسر ابوطالب كه صاحب اختیار من و مؤمنین شدی!

[صفحه 45]



صفحه 45.





    1. بحارالانوار: ج 29 ص 37-35.